ضربان آزادی معکوس میزند

«ضربان آزادی معکوس میزند»

موضوع: آزادی در گروگان

بررسی لغوی آزادی اینگونه میگوید که ،رهایی و در عین حال لازمه ایست در جهت تکامل و به ویژه رشد زندگی برای هر موجود زنده
و همچنین متناسب با ساختار آن موجود ، موجودیت آزادی نیز به خود ابعاد متفاوت میخشد به عبارتی هر موجود زنده نیازمند نوعی از آن است.
آیا میتوان گفت برای جامدات آزادی معنایی دارد؟خیر.پس به وضوح و با توجه به پاسخ سوال و درک تفاوت های بین جانداران و غیرجانداران میتوان دریافت که:

هر چیزی برای رشد و تکامل نیازمند آزادی است  و هدف آزادی از آن رشد و پویایی خارج نیست، بنابر این آزادی واقعی زمانی معنی میشود که علاوه بر رهایی به همراه خود رشد و بالندگی و سازندگی همراه کند تا از هدف اصلی خود خارج نشود.
مثالی برای درک ویژه تر و بهتر رابطه ی رشد و آزادی میزنیم . فرض کنید شما دو گیاه با شرایطی یکسان از یک گونه و شکل در اختیار دارید ، اگر روی گیاهی حفاظ و سرپوشی قرار بدهید بهتر رشد میکند یا همان گیاه که در عین آزادی ست؟ جواب مشخص ، گویا و دارای برهان کاملیست
در مورد گسترش بخشیدن آزادی و ابعاد آن در ادامه بحث خواهیم کرد

ما اهمیت آزادی را با شاخ و برگ بخشیدن به تنه ی مطلب که در بالا بیان شد اینگونه بیان میکنیم که:
رشد همواره به سه عنصرلازم ولی متناوب در موجودات وابسته است: و اما اثبات و شرح آن


1-تربیت: الف) لزوم: برای انتقال مطالب و تجربیات از نسلی به نسل دیگر برای گسترش اخلاق مادی و معنوی

ب)تناوب:در موجودات زنده به غیر از انسان تنها عامل وراثت و عوامل طبیعی محیط بر آن تاثیر گذارند و باعث تربیت آنها میشوند اما در زندگی انسان ها و در تربیت ان ها علاوه بر وراثت و غریزه ، عامل تعلیم و تربیت انسانی بر عمق عمل او در اجتماع و دیگر محیط ها تاثیر به سزایی دارد

2-امنیت: لزوم: در جهت به دست آوردن آزادی مادی و معنوی

3-آزادی: زادی دارای دو جنبه متفاوت است ، ولی سبب نمیشود که آن را به دو بخش متفاوت و جدا از هم تقسیم کنیم بلکه در عین واحدیت در دو بُعد به ان میپردازیم و وارد بحث اصلی خود میشویم...پس با تا انتهای این بحث جذاب همراه باشید

1-آزادی مادی و اجتماعی: به عبارتی میتوان گفت :«یعنی بشز باید در اجتماع از ناحیه ی سایر افراد اجتماع آزادی داشته باشد ، دیگران مانعی در راه رشد و تکامل او نباشند ، او را محبوس نکنند ، به حالت یک زندانی در نیاورند که جلوی فعالیتش گرفته شود ، دیگران او را استثمار نکنند ، استخدام نکنند ، استعباد نکنند ، یعنی تمام قوای فکری ئ جسمی او را در جهت منافع خودشان به کار نگیرندواین را میگویند آزادی اجتماعی» استاد شهید مطهری ، آزادی معنوی ص 17

آزادی اجتماعی در اسلام: و لا یتّخذ بعضاً ارباباً من  دون الله ( آل عمران/62)
یعنی که کسی از ما کس دیگری را بنده و برده خودش نداند و اینکه کسی هم دیگری را ارباب و آقا و صاحب خودش ندارند.
* آیات قرآن و روایات دین اسلام در این زمینه زیاد است که ما برای دور نشدن از بحث خود به آن نمیپردازیم

آزادی معنوی : «انسان یک موجود مرکب و دارای قوا و غرایز گوناگونی است.در وجود انسان هزاران قوه ی نیرومند هست.انسان شهوت دارد ، غضب دارد ، حرص و طمع دارد ، جاه طلبی و افزون طلبی دارد در مقابل ، عقل دارد ، فطرت دارد ، وجدان اخلاقی دارد.انسان از نظر معنا ، از نظر باطن و از نظر روح خودش ممکن است یک آدم آزاد باشد و ممکن هم هست یک آدم برده و بنده باشد ، یعنی ممکن است انسان بنده ی حرص خودش باید ، اسیر شهوت باشد ، اسیر خشم خودش باشد ، اسیر افزون طلبی خودش باشد و ممکن است از همه ی این ها آزاد باشد:
فاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم/بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم» استاد شهید مطهری ، آزادی معنوی ، ص 20

آیا آزادی اجتماعی و معنوی در مقابل هم قرار میگیرند؟یعنی یک آزادی مقابل آزادی؟
همانطور که گفتیم آزادی اتحاد و یکپارچی خود را باید حفظ کنند یعنی ببرای رشد باید با یک دیگر همسو باشند پس میتوانیم بگوییم هر آزادی مادی که خلاف آزادی معنوی باشد باعث عقب ماندگی و دور ماندن از رشد است.
اما چرا برعکس نه؟یعنی هر آزادی معنوی که خلاف آزادی مادی باشد باعث عقب ماندگیست و باید ان را دور کرد
در مکتب های اخلاقی و انسانی ، هیچ گاه ما یک چیز معنوی و روحی را مانند عشق را با مادیات تعویض نمیکنیم و در همین جا نیز این حالت پا بر جاست به عبارتی:
یوسف فروختن به زر ناب هم خطاست/نفرین اگر تو را به تمام جهان دهم ( فاضل نظری )
ولی موضوع اصلی اینجا بیان نمیشود ، آنچه که باعث روشنی ماجرا میشود وابستگی آزادی اجتماعی به آزادی معنویست.
پیشرفت علم بدون قید و بند معنوی بسیار سریع و با شتاب تند تری پیش میرود.علم هم به عبارتی یک فاکتور برای رشد اجتماع است.اما چگونه علمی؟علمی که با آن انسان ها کشته شوند؟علمی که سبب از بین رفتن انسان ها شود تا سبب راحتی آن ها؟ پس متوجه خواهیم شد که استفاده از علم باید دارای قوانینی باشد که آن را باید تنها و تنها در آزادی معنوی جست و جو کنیم.حال چرا؟

وابستگی آزادی معنوی به آزادی اجتماعی: «امروزه عملا میخواهند بشر برده ی حرص و آز و شهوت و خشم خودش باشد ، اسیر نفس اماره خودش باشد و در عین حال چنین بشری که اسیر خودش است ، آزادی اجتماعی را محترم بشمارد.این یکی از نمونه های کوسه و ریش پهن است.یکی از تضادهای اجتماع امروز بشر همین است.به قول منطقییت یک سبر و تقسیمی میکنیم:
بشر دوران قدیم آژادی را محترم نمیشمرد ، آزادی را پایمال میکرد.بسیار خوب ، چرا پایمال میکرد؟آیا چون نادان بود آزادی دیگرن را سلب میکرد و همینکه بشر دانا شد دیگر کافی است که آژاید دیگران را محترم بشمارد؟آیا بشر قدیم که آزادی دیگران را سلب میکرد ازین جهت بود که نمیدانست؟از روی نادانی آزادی را سلب میکرد؟خیر.نادانی و دانش در او تاثیر نداشت ، از روی دانش سلب میکرد ، به خاطر اینکه سود خودش را تشخیص میداد.آیا بشر قدیم که آزادی و حقوق دیگران را محترم نمیشمرد از این جهت بود که قوانینیش این طور وضع شده بود که تا قانون را عوض کردیم دیگر تمام بشود؟مانند قوانینی که بشر میگذارد ، مثلا در آمریکا بگویند قانون بردگی ملغی ، همینکه گفتند قانون بردگی ملغی،دیگر واقعا بردگی ملغی شد؟یا شکل و فرمش عوض شد ، محتوا همان محتواست؟آیا علت اینکه بشر قدیم آزادی و حقوق را محترم نمیشمرد طرز فکر فلسفی اس بود؟هیچ کدام از اینها نبود ، فقط یک چیزو آن منفعت طلبی بود.» استاد شهید مطهری ، آزادی معنوی ، ص 21

پس متوجه میشویم برای جلوگیری از اینکه علم به جای از بین بردن بردگی باعث منفعت طلبی شود مانند استعمار های جهان امروزی ، لازمه ای دارد که این آز و شهوت و منفعت طلبی را کنترل کند و آن چیزی جز آزادی معنوی نیست که برای نمونه ما آن را در جامعه ی امروز خود میبینیم مسئله ی حجاب است؟بی حجابی آیا باز هم با این شرایط آزادی ست؟آیا آزادی معنویست؟
آری آزادی معنوی در بند شهوت است در گروگان است....

این بی بند و باری ست که مخالف آزادی ست نه آزادی مخالف آزادی

نویسنده:محمد مهدی ابراهیمی